جات خالی دارم یه آهنگی گوش میدم که خیلی داره به تصویر بالا میاد. اما غرض از مزاحمت اینکه خواستم بگم ازین به بعد همینه وضعیت. مارتوک اینجاست. بیخ ریش صاحبش. البته شما که خطاب بهتان این را مینویسم نمیدانم اصلن وجود خارجی دارید، ندارید یا خواهید داشت، مشخص نیست. اما بهرحال خودم شاید بیام و بعدن اینها را بخوانم و احتمالن به یاد وقتی که نوشتمشان بیفتم. راستش ازینکه که همه دیگر کمتر توی اینترنت از خودشان پرت و پلا مینویسند خوشحال نیستم. بیشتر آدمهای اینترنت فقط درگیر تصاویرند و نوشتهها درحد چند خطی پای عکس است. تصاویر تزئینی مثل همینی که بالای متن میبینید همچون گذشته مرسوم و مقبول نیست. شاید هم هست. اصلن میخواستم راجع به گذشته نگم. ولی فکر میکردم این وبلاگ راجع به تاریخ است. گذشته؟ کودوم گذشته؛ من که چیزی یادم نمیاد. نزدیک های هفت و نیم صبحه و ماشینها تک و توک از خیابون رد میشن و صداشون همراه باقی صداها میاد تو. صدای جیک جیک یه پرندهای و گهگاهی صدای کلاغهایی از دور.
بفرمایین تو، دم در بَد هم نیست. خدمت ازماست موسیر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر